*خاک خواهی شد!
از رخ آیینه ها هم پاک خواهی شد!
چون غباری گیج٬گم٬سرگشته در افلاک هواهش شد!
*زن شکسته ترین و خمیده ترین ، ایستاده دنیا است
*همیشه غمگینانه ترین لحظات را عزیزترین کسانمان به ما هدیه می کنند
*در سفیدی چشمانت تمام رنگها را تجربه کردم ، تا به سیاهی رسیدم
*آدم های سر به زیر حتما در چاله نخواهند افتاد ، اما هیچ گاه هم آسمان آبی را نخواهند دید
*از کسانی که احمقانه صادقند بیشتر بدم می آید تا کسانی که دروغ های قشنگ می گویند
*روی آدم های منظم می شود حساب کرد ، اما نمی شود آنها را تحمل کرد
*یه نفر دلشو می بازه ، مربی اش رو از کار برکنار می کنه
*حواسم که پرت شد ، شیشه همسایه شکست
*دو آیینه از دیدن یکدیگر نفرت دارند
*جهنم ساعت استراحتش را به بهشت می رود
*گیاه توی گلدان شبها خواب باغچه را می بیند
*وقتی چراغ خیالات روشن است یخ زندگی آب می شود
*بعد از درد و دل کردن برای سیگار، او هم آتش گرفت و دود گریست
*اشکهای آسمان در برابر اشکهای من حرفی برای گفتن نداشتند
*زندگی در جشن تولد مرگ شرکت نمی کند
*قوهء جاذبه زمین انتظار سقوط بلند پروازی ها را می کشد
*تو رو از کارت سِوختم هم بیشتر دوست دارم! حاضرم لیتر لیتر بنزِینم رو به پات بریزم
*فقط کسی معنی دل تنگی را درک می کند که طعم وابستگی را چشیده باشد پس هیچوقت به کسی وابسته نشو که سر انجام آن وابستگی دلتنگیست
*ای کاش برای آخرین بار دستان تو را در دستم لمس می کردم ای کاش یک بار دیگر در چشمان همچون دریایت نگاه می کردم ای کاش برای آخرین بار حس تو را در مورد خود می دانستم ای کاش برای اولین بار سر روی شانه های پر مهرت می گذشتم ای کاش در کنارم می ماندی و مرا تنها نمی گذاشتی و ای کاش همان گونه که من تو را دوست داشتم تو هم مرا دوست داشتی
*همیشه فکرکن تو یه دنیای شیشه ای زندگی میکنی پس سعی کن به طرف هیچکس سنگ پرتاب نکنی چون اولین چیزی که میشکنه دنیای خودته
*شمعدانی به دم مرگ به پروانه چه گفت گفت : ای عاشق دیوانه فراموش شوی سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد گفت : طولی نکشد تو نیز خاموش شوی
*امشب دیگر سکوت را بشکن٬ یگانه ام! ببین این منم٬ این منم که به کلبه عشقمان بازگشته ام! جای تو خالی است
*همیشه غمگین ترین و رنجورترین لحظات انسان توسط کسی ساخته می شود که شیرین ترین و شاد ترین لحظات را برای او ساخته است
*من برای سال ها مینویسم ...... سال ها بعد که چشمان تو عاشق میشوند....... افسوس که قصه ی مادربزرگ درست بود...... همیشه یکی بود یکی نبود
*اگر حلقه عشق از طلاست ، حلقه دوست از وفاست
*زندگی گفت که آخر چه بود حاصل من؟ عشق فرمود تا چه گوید دل من,عقل نالید کجا حل شود مشکل من , مرگ خندید در خانه ی ویرانه ی من هیچ کس لیاقت اشکهای تو را ندارد وکسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمیشود..
*ازکسی که دوستش داری ساده دست نکش شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبورنکن چون شاید هیچ وقت هیچ کس تورو مثل اون دوست نداشته باشه
*محبت از درخت آموز که حتی سایه از هیزم شکن هم بر نمی دارد
*در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگی است / ورنه با یک استخوان صد سگ رفیقت می شوند
*خداوندا! اگر بخواهم آنچه در ذهن دارم با تو بگویم، هزاران جلد کتاب می شود ولی آنچه در دل دارم یک جمله بیش نیست: دوستت دارم
*شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی اما حال که به آن دعوت شده ای تا می توانی زیبا برقص
*امروز صبح وقتی خدا پنجره آسمون رو باز کرد ازم پرسید چه آرزویی داری؟
گفتم:خدایا مواظب کسی که این اس ام اس رو می خونه باش چون خیلی برام عزیزه
* ده شاخه گل برات می فرستم نه تا طبیعی یک دونه مصنوعی و باهاش یک کارت می فرستم روی اون می نویسم تا وقتی که آخرین گل پژمرده بشه دوست دارم
*تقدیم به تو که : یادت در ذهنم و عشقت در قلبم و عطر مهربانیت در تمام وجودم است عزیزم محبت را در پاکی نگاهت و صداقت را در وجود مهربانت معنی کردم وبدان که زیباترین لحظه هایم در کنار تو بودن است
*من دو بهانه برای زندگی دارم؛احساس و عشق.عشق رو برای بیان احساس و احساس رو واسه ی تقدیم عشق به تو
*خدایا گر تو درد عاشقی می کشیدی؛تو هم زهر جدایی را به تلخی می چشیدی؛تو هم چون من به مرگ آرزوها می رسیدی؛پشیمون می شدی از این که عشق رو آفریدی
*اگر کسی دیوونت بود تو عاشقش باش…اگر عاشقت باشه تو دوستش داشته باش…اگر دوستت داشته باشه بهش علاقه نشون بده…اگر بهت علاقه نشون داد فقط لبخند بزن…اینطوری وقتی همیشه یک پله ازش عقب باشی اگر یه وقت خسته شد و یک پله جا موند تازه میشین مثل هم
*کاش در صفحه ی شطرنج دلت شاه عشق بودم و با کیش رخت مات می شدم زندگی بازی شطرنجی نیست که در آن با کیش کسی مات شوی زندگی تک تک این ثانیه هاست که در آن نقش تو پیداست
*گلم : میبینی هنوز همانم ، همان قدر عاشق ، همان قدر بی دل ، هر روز که میگذرد نگاهت عاشقترم میکند و لبخندت شیفته ترم ، خدا میداند که چقدر به خاطر نبودنت گریه میکنم ...
*با سیم ناز مژهات یه عمر گیتار میزنم /نگاهتو کوک نکنی من خودمو دار میزنم/چشات اگه رو پنجره طرح ستاره نزنن/دست خودم نیست دلمو به درو دیوار میزنم
*ماهی به آب گفت : تو نمیتونی اشکای منو ببینی , چون من توی آبم... آب جواب داد اما من میتونم اشکای تو رو احساس کنم چون تو توی قلب منی
* خدایاای مهربانترین مهربانان ... کسی به شوق تو می خواهد پرواز کند تو پروبالش باش ... کسی به شوق تو می روید تو آبش باش ... کسی از سوزش دل با تو سخن می گوید تو زبانش باش ... کسی تو را بی آنکه بداند جستجو می کند تو مقصد و مقصودش باش ... کسی تو را صدا می کند تو ندایش باش ... کسی تو را عشق می ورزد تو معشوقش باش
*همیشه سرختر از سرخی شقایق باش همیشه آینه باش و همیشه صادق باش به راه عشق مرو ، می روی اگر ای دوست به پاس حرمت دلهای پاک عاشق باش
*ازکسی که دوستش داری ساده دست نکش. شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی و از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبور نکن .چون شاید هیچ وقت ،هیچ کس تو رو مثل اون دوست نداشته باشد
*وقتی خاطره های تو نشسته تو خیالم! ... بی تو من اسیر دست آرزو های محالم!
یاد من نبودی اما.من به یاد تو شکستم!... غیر تو که دوری از من.دل به هیچ کسی نبستم!
*هم ترانه یاد من باش!بی بهانه یاد من باش!... وقت بیداری مهتاب. عاشقانه یاد من باش!
اگه باشی با نگاهت.میشه از حادثه رد شد! ... میشه تو آتیش عشقت.گر گرفتن بلد شد!
اگه دوری.اگه نیستی.نفس فریاد من باش! ... تا ابد تا ته دنیا.تا همیشه یاد من باش...
*هیچ موقع نمی خواستم اخمی در صورت تو خود نمایی کند
یا با گفتن حرفی هر چند بی منظور تو را آزرده خاطر کنم.
ببخش حلالم کن
*غزلنامه اگه رفتم شدی تنها حلالم کن .... اگه خشکید چشمات شدن دریا حلالم کن
تو میدونی این قصه نهایت اخری داره .... اگه خنجر زدش پشتم یه روز دنیا حلالم کن
اگه عشق من آب میشه کنار عشق پاک تو ... منو عفو کن به حکم دل نشوم رسوا حلالم کن
نه پاییزم کنار تو نه میخندم به حال تو ... ولی یک روز که باید رفت چرا حاشا حلالم کن
یه روزی بوسه شادی یه روز بوسه از غم ها .... همینه راز این دنیا برای ما حلالم کن
قسم میدم تو رو همراز تو هم اغاز و هم پرواز ... توای ماه و تو ای دریا تو ای زیبا حلالم کن
نوشتم زیر نور ماه برایت اخرین مصرع ... اگر خوب یا که بد بودم ببخش من را حلالم کن
*وقتی تو رو یادم میاد میمیرم و زنده می شم
خوب می دونی که بعد تو عاشق هیچکس نمی شم
بعضی شبها یادم میاد یه روز بودی کنار من
حالا تو رفتی و شکست این دل بی قرار من
حالا تو رفتی منم چشم انتظارت می مونم
تو عمر دارم برای تو شعرهای غمگین می خونم
بعضی شبها ستاره بهم می گن میاد یه روز
دل سیاه و بی کسم تا اون بیاد به پاش بسوز
بعضی روزا دلم می گه هنوز منو دوستم داری
چشمهای خیسم تا ابد باید از دوریش بباری
*وقتی کسی رو دوس داری،حاضری جون فداش کنی
حاضری دنیارو بدی،فقط یه بار نیگاش کنی
به خاطرش داد بزنی،به خاطرش دروغ بگی
رو همه چی خط بکشی،حتّی رو برگ زندگی
وقتی کسی تو قلبته،حاضری دنیا بد بشه
فقط اونی که عشقته،عاشقی رو بلد باشه
قید تموم دنیارو به خاطرِ اون می زنی
خیلی چیزارو می شکنی ، تا دل اونو نشکنی
حاضری که بگذری از دوستای امروز و قدیم
امّا صداشو بشنوی ، شب از میون دوتا سیم
حاضری قلب تو باشه ، پیش چشای اون گرو
فقط خدا نکرده اون ، یه وقت بهت نگه برو
حاضری هر چی دوس نداشت ، به خاطرش رها کنی
حسابتو حسابی از ، مردم شهر جدا کنی
حاضری حرف قانون و ، ساده بذاری زیر پات
به حرف اون گوش کنی و به حرف قلب باوفات
وقتی بشینه به دلت ، از همه دنیا می گذری
تولّد دوبارته ، اسمشو وقتی می بری
حاضری جونت و بدی ، یه خار توی دساش نره
حتی یه ذرّه گرد وخاک تو معبد چشاش نره
حاضری مسخرت کنن ، تمام آدمای شهر
امّا نبینی اون باهات ، کرده واسه یه لحظه قهر
حاضری هر جا که بری ، به خاطرش گریه کنی
بگی که محتاجشی و ، به شونه هاش تکیه کنی
حاضری که به خاطر ، خواستن اون دیوونه شی
رو دست مجنون بزنی ، با غصه هاهمخونه شی
حاضری مردم همشون ، تو رو با دست نشون بدن
دیوونه های دوره گرد ، واسه تو دس تسلامد بدن
حاضری اعتبارتو ، به خاطرش خراب کنن
کار تو به کسی بدن ، جات اونو انتخاب کنن
حاضری که بگذری از ، شهرت و اسم و آبروت
مهم نباشه که کسی ، نخواد بشینه روبروت
وقتی کسی تو قلبته ، یه چیزقیمتی داری
دیگه به چشمت نمی یاد ، اگر که ثروتی داری
حاضری هر چی بشنوی ، حتی اگه سرزنشه
به خاطر اون کسی که ، خیلی برات با ارزشه
حاضری هر روز سر اون ، با آدما دعوا کنی
غرورتو بشکنی و باز خودتو رسوا کنی
حاضری که به خاطرش ، پاشی بری میدون جنگ
عاشق باشی اما بازم ، بگیری دستت یه تفنگ
حاضری هر کی جز اونو ، ساده فراموش بکنی
پشت سرت هر چی می گن ، چیزی نگی گوش بکنی
حاضری هر چی که داری ، بیان و از تو بگیرن
پرنده های شهرتون ، دونه به دونه بمیرن
وقتی کسی رو دوس داری ، صاحب کلّی ثروتی
نذار که از دستت بره ، این گنجِ خیلی قیمتی
*کاش می شد با تو بودن را نوشت
تا که زیبا را کشم بر هر چه زشت
کاش می شد روی این رنگین کمان
می نوشتم تا ابد با من بمان
*طنین نفسهای تو٬
ضریاهنگ شعریست٬
گوش نواز.
چون رقص سنگ و جویبار.
کاش!
دمادم نفسهایت را٬
در زیر و بم خوابهایم٬
می بلعیدم.
تا مست شوم در تو و آنچه از توست.
سرمست رویای بودنت٬
بیصدا می خزم در خود.
تا در آغوش تو صبح شود.
و با آفتاب دستانت بیدار شوم
*یک بار خواب دیدن تو... به تمام عمر میارزد پس نگو... نگو که رویای دور از دسترس، خوش نیست... قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولی دل دریایست... تاب و توانش بیش از اینهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد
*براش بنویس دوستت دارم آخه می دونی آدما گاهی اوقات خیلی زود حرفاشونو از یاد می برن ولی یه نوشته , به این سادگیا پاک شدنی نیست . گرچه پاره کردن یک کاغذ از شکستن یک قلب هم ساده تره ولی تو بنویس .. تو ... بنویس
*تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی و وقتی که نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم
*امشب گریه میکنم .گریه میکنم برا تو برای خودم برای تموم اونایی که خواستن گریه کنن نتونستن. برا ی تمام اون چیزی که خواستی ونبودم خواستم وبودی. امشب گریه میکنم به وسعت دریا به وسعت بیشه به وسعت دل عاشق.برای تو...برای تو....و به پاس احترام تمام تحقیرهایی که از دیگران شنیدم وهنوز شکست نخوردم
*هرگز ندیدم بر لبی لبخند زیباى تورا" "هرگز نمى گیرد کسى در قلب من جاى تورا"
*با مداد رنگی روزه آمدنت را نقاشی میکنم و جادهایه رفتنت را خط ختی! کسی برایه من نیست. بیا غلط هایه زندگیم را به من بگو و زیره اشتباهتم را خط بکش.بودنت مثله دریایی مرا در بر میگیرد آنجا که تو هستی،مهیها هم نمیتوانند بییند چه رسد به من..............................!!! کدام صبح میایی؟ کدام چمدن ماله تست؟ کدام دست ترا به من میرساند؟کدام رز ماله من میشوی؟بیا که درده دلم را فقط تو میفهمی
*نمی نویسم ..... چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی حرف نمی زنم .... چون می دانم هیچ گاه حرف هایم را نمی فهمی نگاهت نمی کنم ...... چون تو اصلاً نگاهم را نمی بینی صدایت نمی زنم ..... زیرا اشک های من برای تو بی فایده است فقط می خندم ...... چون تو در هر صورت می گویی من دیوانه ام
*عشق بین دو نفر این نیست که هر دو زیر باران خیس شوند عشق آن است که یکی چتر شود برای دیگر... و دیگری هیچگاه نفهمد که چرا خیس نشود
*اونی که یار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمی داد دل به هر کس نمی داد، دل می گفت مقدسه عشق اون برام بسه ،از نگاش نفهمیدم که دروغه وهوسه، غصه خوردن نداره ،گریه کردن نداره، به یه قلب بی وفا دل سپردن نداره، آخر قصه چی شد، قلب اون مال کی شد اون که از من پر گرفت چی می خواستیم وچی شد، اونی که مال تو بود اگه لایق تو بود تورو تنها نمی ذاشت، با خودت جا نمی ذاشت... اونی که یار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمی داد دل به هر کس نمی داد
فریاد من از داغ توست ...... بیهوده خاموشم مکن ...... حالا که یادت میکنم ...... دیگر فراموشم مکن ...... همرنگ دریا کن مرا ...... یکبار معنا کن مرا
اگه یه روز آدما رو با رنگ بشناسن دوست دارم رنگت آبی باشه … که مثل آسمون همیشه رو سرم باشی .. می میرم برات
زندگی داریم تا زندگی ! مرگ داریم تا مرگ ! زندگی داریم تا مرگ/آدم با سبزی و صفا که دمخور باشد ، سبز می شود/اگر هنوز نمرده اید ، چیز زیادی از دست نداده اید . /مرگ اولین گام برای آخرین راه حل است/ !!!
من اگر اشک به دادم نرسد می شکنم اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم بر لب کلبه ی محصور وجود، من در این خلوت خاموش سکوت، اگر از یاد تو یادی نکنم، می شکنم اگر از هجر تو آهی نکشم، تک و تنها، می شکنم به خدا می شکنم
برای عشق تمنا کن ولی خار نشو. برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده . برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو. برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه. برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن . برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر . برای عشق وصال کن ولی فرار نکن . برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن . برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش . برای عشق خودت باش ولی خوب باش
گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست گفتم که صبر کن و گوش به من دار گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست پرواز عجب عادت خو بیست ولی تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست گفتی که کمی فکر خودم باشم و آنوقت جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست
دوست دارم بروم سربه سرم نگـــذارید گریه ام را به حســاب سفرم نگـــذارید دوست دارم که به پابوسی باران بروم آسمان گفته که پا روی پرم نگـــذارید این قدر آینه ها را به رخ من نکشیــد این قدر داغ جنون بر جگرم نگـــذارید چشمی آبی تر از آیینه گرفتارم کرد بس کنید این همه دل دور وبرم نگذارید آخرین حرف من این است،زمینی نشوید فقط... از حال زمین بی خبرم نگــذارید
به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد.... عجب از محبت من که در او اثر ندارد.... غلط است هر که گوید : دل به دل راه دارد.... دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد
من از زندگانی آموختم چگونه اشک ریختن را ولی اشکهایم نیاموخت چگونه زندگی کردن را
هیچوقت از دوست داشتن انصراف نده..حتی اگه کسی بهت دروغ گفت بازم بهش فرصت بده...عشق رو تجربه کن حتی اگر توش شکست بخوری .......اینو بدون که اگه کسی وارد زندگیت شد و گذاشت رفت علاوه بر اینکه خاطره بجا میزاره می تونه یه تجربه هم بجا بزاره
کاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه ی فردا نبود کاش بودی تا برای قلب من زندگی این گونه بی معنا نبود کاش بودی تا لبان سرد من بی خبر از موج و از دریا نبود
هرگاه احساس کردی که گناه کسی آنقدر بزرگ است که نمیتوانی او را ببخشی بدان که اشکال از کوچکی روح توست، نه از بزرگی گناه او
گفتم : مجنونم گفتی : باش
گفتم : مجنون توام لیلی گفتی : باش
گفتم : چاره چیست ؟ گفتی : انتظار
گفتم : چه سخت است؟ گفتی : چه زیباست
گفتم : تا به کی؟ گفتی : تا به آن وقت که چون شمع بسوزی از سر تا به پای
گفتم : افسوس که ندانی در این سوختن بالهای تو هم خواهد سوخت ای پروانه من
کاش میدانستی که درون قلبم خانه ای داری تو که همیشه آنرا با شفق می شویم و با آن میگویم که تویی مونس شبهای دلم کاش میدانستی باغ غمگین دلم بی تو تنها شده است و گل غم به دلم وا شده است کاش میدانستی که درون قلبم با تبشهای عشق هم صدا هستی تو .کاش میدانستی که وجود تو و گرمای صدایت به من خسته و آشفته حال زندگی می بخشد کاش میدانستی....... کاش می دانستی........
مدت هابود که می خواستم رازی را که در سینه دارم به تو بگویم. اما نتوانستم. دوست داشتم هنگامی که از کنارم می گذری این راز را در چشمان عاشقم بخوانی.ولی تو با بی اعتنایی می گذشتی تا اینکه امروز قلم را برداشتم تا از بی مهریت بنویسم. ولی وقتی قلم را از روی کاغذ برداشتم دیدم نوشته ام: "با تمام وجود دوستت دارم
روی هر شانه سری وقت وداع می گرید سر من وقت وداع گوشه دیوار
گریست.
در این دنیای نامردان که مردانش عصا از کور می دزدند منه خوش باور
نادان ، محبت آرزو کردم.
اندیشیدن به پایان هر چیز، شیرینی حضورش را تلخ می کند بگذار
پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.
زندگی همچون بادکنکی در دستان کودکی است ،که همیشه ترس از
ترکیدن آن لذت داشتنش را از بین می برد.
باز در کلبه ی عشق عکس تو مرا ابری کرد.
عکس تو خنده به لب داشت ولی اشک مرا جاری کرد.
من ندانم که کیم ، من فقط می دانم
که تویی ،شاه بیت غزل زندگیم (حمید مصدق).
جان چه باشد که فدای قدم دوست کنم
این متاعیست که هر بی سر و پایی دارد.
سکوتی بود بر قلبم که با آن میزدم فریاد
اگر از شهر غم رفتی مرا هرگز مبر از یاد.
عاشقی مایه ی درد است ، چه هجران چه وصال ، خسرو از عشق
جدا نالد وفرهاد جدا.
ز مرگم هیچ نمی ترسم اگر دنیا سرم ریزد، از این ترسم که
بعد از من گلم را دیگری بوسد.
*اولین بار که عاشقت شدم یادته؟ من یه کرم سیب بودم ،و تو یه کرم ابریشم.من به تو قول دادم دیگه هیچ وقت سیب نخورم،و تو هم قول دادی دور خودت پیله نزنی. ولی نمیدونم چی شد که من طاقت نیاوردم و فقط یه خورده سیب خوردم.تو هم از غصه دور خودت پیله بستی و...حالا دومین باره که عاشقت شدم.ولی حالا من هنوز یه کرم سیبم و تو یه پروانه خوشگل و زیبا.تو پر زدی و رفتی ومن موندم و سیبایی که جایی برای خورده شدنشون نمونده.دیگه از هرچی سیبه متنفرم.
*آفتاب باش تا اگر خواستی بر کسی نتابی نتوانی
*هر وقت خواستی به دیدار خودت بروی خدا را یادکن و دستی به قلم ببرآنوقت می توانی خودت رادر آئینه نوشته هایت تماشاکن
*فکر می کردیم عاشقی هم بچگیست...
اما حیف این تازه اول یک زندگیست...
زندگی چیزیست شبیه یک حباب..
عشق آبادیه زیبایی در سراب...
فاصله با آرزو های ما چه کرد...
کاش می شد در عاشقی هم توبه کرد
*وسعت دوست داشتن رو اندازه نگیر ....زیادش هم کم است ...
تنها با آن سیراب شو .... رشد کن ... شکل بگیر ... و کامل شو .
خود دوست داشتن مهم است ... نه زمانش ... نه پایداری اش .
نه مالکیتش ... و نه حد و حدودش ....
سر تو بالا کن ... نگاه کن ...
دوست داشتن خدا رو ببین ...
یاد بگیر که دوست داشتنت را کادو پیچ نکنی ....
*از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:حرام است.
از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد.
از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت…
گفت : سقوط سلسله ی قلب جوان.
از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love است .
از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : محبت الهیات است .
از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عنصری هست که بدون اکسیژن می سوزد.
از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عددی هست که پایان ندارد
*عشق آتشی است که با چند قطره آب خاموش میشود پس هی نگو عاشقتم
*عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن باهم نیست
عشق آن است که یکی برای دیگری چتری شود
و او هیچوقت نفهمد که چرا خیس نشد
.
.
.
به امید عشق های واقعی
*وقتی که بارون میاد
برو زیر بارون
هرچقد که تونستی قطره های بارون رو جمع کنی . همونقدر دوستم داری
و هر چقدر که نتونستی جمع کنی . بدون همونقدر من تو رو دوست دارم
*عشق ویزای ورود به دل است
*میخوام به سردی شبهام بخندم... میخوام به پوچی فردام بخندم... وقتی میبینمت با دیگرونی... تو اوج گریه هام میخوام بخندم... میخوام داد بزنم تنهای تنهام... میخوام وقتی میگم تنهام بخندم
*میدوزم
شادی را به غم
زیاد را به کم
درخت را به ریشه
گاهی را به همیشه
ستاره را به آسمان
زمین را به کهکشان
کهنه را به نو
و
.
.
.
خودم را به تو...
*زنگ در خونه تم ..هر کی تو رو بخواد اول باید منو بزنه.