*وقتی خاطره های تو نشسته تو خیالم! ... بی تو من اسیر دست آرزو های محالم!
یاد من نبودی اما.من به یاد تو شکستم!... غیر تو که دوری از من.دل به هیچ کسی نبستم!
*هم ترانه یاد من باش!بی بهانه یاد من باش!... وقت بیداری مهتاب. عاشقانه یاد من باش!
اگه باشی با نگاهت.میشه از حادثه رد شد! ... میشه تو آتیش عشقت.گر گرفتن بلد شد!
اگه دوری.اگه نیستی.نفس فریاد من باش! ... تا ابد تا ته دنیا.تا همیشه یاد من باش...
*هیچ موقع نمی خواستم اخمی در صورت تو خود نمایی کند
یا با گفتن حرفی هر چند بی منظور تو را آزرده خاطر کنم.
ببخش حلالم کن
*غزلنامه اگه رفتم شدی تنها حلالم کن .... اگه خشکید چشمات شدن دریا حلالم کن
تو میدونی این قصه نهایت اخری داره .... اگه خنجر زدش پشتم یه روز دنیا حلالم کن
اگه عشق من آب میشه کنار عشق پاک تو ... منو عفو کن به حکم دل نشوم رسوا حلالم کن
نه پاییزم کنار تو نه میخندم به حال تو ... ولی یک روز که باید رفت چرا حاشا حلالم کن
یه روزی بوسه شادی یه روز بوسه از غم ها .... همینه راز این دنیا برای ما حلالم کن
قسم میدم تو رو همراز تو هم اغاز و هم پرواز ... توای ماه و تو ای دریا تو ای زیبا حلالم کن
نوشتم زیر نور ماه برایت اخرین مصرع ... اگر خوب یا که بد بودم ببخش من را حلالم کن
*وقتی تو رو یادم میاد میمیرم و زنده می شم
خوب می دونی که بعد تو عاشق هیچکس نمی شم
بعضی شبها یادم میاد یه روز بودی کنار من
حالا تو رفتی و شکست این دل بی قرار من
حالا تو رفتی منم چشم انتظارت می مونم
تو عمر دارم برای تو شعرهای غمگین می خونم
بعضی شبها ستاره بهم می گن میاد یه روز
دل سیاه و بی کسم تا اون بیاد به پاش بسوز
بعضی روزا دلم می گه هنوز منو دوستم داری
چشمهای خیسم تا ابد باید از دوریش بباری
*وقتی کسی رو دوس داری،حاضری جون فداش کنی
حاضری دنیارو بدی،فقط یه بار نیگاش کنی
به خاطرش داد بزنی،به خاطرش دروغ بگی
رو همه چی خط بکشی،حتّی رو برگ زندگی
وقتی کسی تو قلبته،حاضری دنیا بد بشه
فقط اونی که عشقته،عاشقی رو بلد باشه
قید تموم دنیارو به خاطرِ اون می زنی
خیلی چیزارو می شکنی ، تا دل اونو نشکنی
حاضری که بگذری از دوستای امروز و قدیم
امّا صداشو بشنوی ، شب از میون دوتا سیم
حاضری قلب تو باشه ، پیش چشای اون گرو
فقط خدا نکرده اون ، یه وقت بهت نگه برو
حاضری هر چی دوس نداشت ، به خاطرش رها کنی
حسابتو حسابی از ، مردم شهر جدا کنی
حاضری حرف قانون و ، ساده بذاری زیر پات
به حرف اون گوش کنی و به حرف قلب باوفات
وقتی بشینه به دلت ، از همه دنیا می گذری
تولّد دوبارته ، اسمشو وقتی می بری
حاضری جونت و بدی ، یه خار توی دساش نره
حتی یه ذرّه گرد وخاک تو معبد چشاش نره
حاضری مسخرت کنن ، تمام آدمای شهر
امّا نبینی اون باهات ، کرده واسه یه لحظه قهر
حاضری هر جا که بری ، به خاطرش گریه کنی
بگی که محتاجشی و ، به شونه هاش تکیه کنی
حاضری که به خاطر ، خواستن اون دیوونه شی
رو دست مجنون بزنی ، با غصه هاهمخونه شی
حاضری مردم همشون ، تو رو با دست نشون بدن
دیوونه های دوره گرد ، واسه تو دس تسلامد بدن
حاضری اعتبارتو ، به خاطرش خراب کنن
کار تو به کسی بدن ، جات اونو انتخاب کنن
حاضری که بگذری از ، شهرت و اسم و آبروت
مهم نباشه که کسی ، نخواد بشینه روبروت
وقتی کسی تو قلبته ، یه چیزقیمتی داری
دیگه به چشمت نمی یاد ، اگر که ثروتی داری
حاضری هر چی بشنوی ، حتی اگه سرزنشه
به خاطر اون کسی که ، خیلی برات با ارزشه
حاضری هر روز سر اون ، با آدما دعوا کنی
غرورتو بشکنی و باز خودتو رسوا کنی
حاضری که به خاطرش ، پاشی بری میدون جنگ
عاشق باشی اما بازم ، بگیری دستت یه تفنگ
حاضری هر کی جز اونو ، ساده فراموش بکنی
پشت سرت هر چی می گن ، چیزی نگی گوش بکنی
حاضری هر چی که داری ، بیان و از تو بگیرن
پرنده های شهرتون ، دونه به دونه بمیرن
وقتی کسی رو دوس داری ، صاحب کلّی ثروتی
نذار که از دستت بره ، این گنجِ خیلی قیمتی
*کاش می شد با تو بودن را نوشت
تا که زیبا را کشم بر هر چه زشت
کاش می شد روی این رنگین کمان
می نوشتم تا ابد با من بمان
*طنین نفسهای تو٬
ضریاهنگ شعریست٬
گوش نواز.
چون رقص سنگ و جویبار.
کاش!
دمادم نفسهایت را٬
در زیر و بم خوابهایم٬
می بلعیدم.
تا مست شوم در تو و آنچه از توست.
سرمست رویای بودنت٬
بیصدا می خزم در خود.
تا در آغوش تو صبح شود.
و با آفتاب دستانت بیدار شوم